شکست استراتیژیک طالبان؛ بحران تازه افغانستان
مقدمه
از به قدرت رسیدن تحریک طالبان توسط آمریکا در افغانستان نزدیک به هشت ماه میگذرد. در این مدت، برخی از کشورها فعالیتهای دیپلماتیک خود را در این کشور آغاز کرده اند. این کشورها بیشتر اوزبیکستان، ایران، ترکیه، اتحادیه اروپا، پاکستان، چین، روسیه و ... است. علاوه براین، تعداد دیگری از کشورها نیز مانند: روسیه، چین، ایران، پاکستان، قطر و به گونه مخفی هم ترکیه به فعالیتهای دیپلماتیک تحریک طالبان در کشورهای شان اجازه داده اند. این در حالی است که جامعه جهانی و سازمان ملل هنوز امارت اسلامی طالبان را به رسمیت نشناخته و اجازه فعالیت سیاسی به استثنای قطر نداده و گفته است که تا تشکیل حکومت فراگیر در این کشور، رعایت حقوق انسانی و زنان، جامعه مدنی و رسانهها و در کل دستآوردهای 20 سال اخیر طالبان به رسمیت شناخته نخواهد شد. همین کشورهایی که فعالیتهای تحریک طالبان را آغاز کرده اند، نیز به این تصمیم سازمان ملل و جامعه جهانی موافق اند. پرسش اینجاست که چرا برخی از این کشورها اجازه فعالیت دیپلماتیک به تحریک طالبان را به گونه غیرمستقیم داده اند و عدهای نیز به بهانه کمکهای انسان دوستانه در افغانستان فعالیت میکنند. تا چه حد افغانستان در یک بحران دیگر جنگی، انسانی، سیاسی و جغرافیایی روبهروست؟ فعالیت هر دو طرف درحالی صورت میگیرد که در رسانههای همگانی هنوز ادعا دارند که اجازه فعالیت به طالبان به معنای به رسمیت شناختن آنها نیست. نویسنده در این مقاله برای پاسخ به این پرسشها پرداخته و آینده تحریک طالبان و مقاومت را به تحلیل گرفته است.
پیشینه روابط طالبان با کشورها
تحریک طالبان با طرح بریتانیا، مدیریت آمریکا و به عنوان ابزار دست پاکستان برای مدیریت سیاستهای منطقهای به ویژه آسیای میانه و تضعیف روسیه و چین بعد از سال 1994 شکل گرفت. بعد از شکست تحریک طالبان در سال 2001، این گروه برای مدت زمان حد اقل 7 سال در افغانستان فعالیت نداشت. مدیریت فعالیتهای تروریستی تحریک طالبان را بعد از سال 2008 کرزی که همزمان رئیس جمهور افغانستان نیز بود، به عهده داشت. صدها میلیون دالر به طالبان کمک کرد تا این گروه دوباره جان گرفت. کرزی یک مهره بسیار زیرک در داخل افغانستان برای آمریکا به منظور ایجاد روابط این گروه با ایران، روسیه و چین بود؛ و پاکستان متحد استراتیژیک آمریکا برای مدیریت منطقهای و منافع ملی خود بسیج شده است. کرزی نقش در تقویت دوباره طالبان بعد از 2008 و پاکستان نقش کلیدی در تقویت دوباره طالبان بعد از 2014 در افغانستان را به عهده داشت. نقش کرزی بعد از 2014 به اشرف غنی سپرده شد. غنی نه تنها جزمگرایی قومی که تعصب قبیلهای نیز داشت. دهها هزار سرباز افغان را به دست طالبان کشت و در نهایت در 15 آگوست 2021 خلاف توقع و برنامه آمریکا حکومت را به شبکه حقانی تسلیم نمود. این خود آغاز دوباره بحران انسانی و سیاسی به شمار رفت.
اکنون، طالبان بعد از نزدیک به هشت ماه توسط آی.اس.آی پاکستان با مدیریت عمران خان و شاه محمود قریشی تسلیم کشورهای روسیه و چین شد. از اینکه تصمیمگیر در پاکستان بهدست آی.اس.آی و ارتش این کشور است، بازی سیاست منطقهای پاکستان به نیابت خان و قریشی انجام یافت و این دو فرد دیگر مهرههای قابل استفاده سیاسی برای ارتش و آی.اس.آی نیستند. از این جهت، روابط تازهای میان تحریک طالبان و کشورهای همسایه و روسیه شکل گرفت. اما همچنان بازی دوگانه پاکستان باعث گردیده تا طالبان به یک شکست استراتیژیک دیگر روبهرو گردند؛ شکستی که نام طالبان دیگر جزء در کتابهای تاریخ، نخواهد بود.
روابط دیپلماتیک طالبان با کشورهای همسایه و روسیه
اگرچه همه کشورها از لحاظ دیپلماتیک و ظاهری برای تشکیل حکومت فراگیر در افغانستان تلاش دارند؛ اما در این روزها روسیه و چین بیشتر از دیگر کشورها روابط خود با تحریک طالبان را بهبود بخشیده اند. به نظر میرسد سیاست چین و روسیه نیز مانند: آمریکا، ایران و پاکستان نسبت به افغانستان دوگانه باشد؛ زیرا روسیه، چین و ایران با وجود اینکه میدانند طالبان یک گروه ایجاد گردیده به وسیله آمریکا است، همچنان با این گروه روابط دارند. همانطور که آمریکا روسیه و اتحادیه اروپا را با بحران اقتصادی و سیاسی در اوکراین روبهرو ساخته، روسیه، چین و ایران نیز میخواهند در آینده آمریکا و ناتو را دوباره در افغانستان درگیر نمایند؛ استراتیژییکه آمریکا نیز بیعلاقه به آن نیست.
برخی از کارشناسان به این باور اند، از اینکه مدیریت طالبان به دست آمریکا بود و امروز نیز طالبان توسط آمریکا به قدرت رسید، شکی نیست که راهبرد تداخل دوباره این کشور به افغانستان حتمی است. ماموریت عمران خان و شاه محمود قریشی نیز به پایان رسید؛ زیرا آنها طالبان را به روسیه و چین تسلیم نمودند. اکنون، آی.اس.آی گروه سیاسی دیگری را در پاکستان به قدرت میرساند و با ایجاد پایگاه نظامی آمریکا در پاکستان روند مدیریت دوباره افغانستان به وسیله آمریکا فراهم میگردد. از یک سو، آمریکا به تمویل برخی حلقات مقاومتی میپردازد و از جانب دیگر، روسیه و چین را سرگرم و مصروف در افغانستان و آسیای میانه میسازد.
یکی از کشورهای دیگر که نقش کلیدی در افغانستان داشته، هندوستان است. این کشور رقابت 70 ساله با پاکستان دارد. هندوستان به دنبال تمویل مقاومت دوم برخاسته است. هندوستان که در دوره مقاومت نخست از حامیان سرسخت آن دوره مقاومت بود، اکنون نیز در تاجیکستان فعالیتهای خود را آغاز کرده تا مقاومت دوم را سرو سامان دهد. این روند باعث میگردد تا مدیریت مناطق شمال شمال شرق افغانستان برای طالبان نه تنها دشوار که ناممکن شود و چین از سرمایهگذاری در این کشور صرفنظر کند و از بازی سیاست در افغانستان دور شود و روسیه دوباره دخیل در جنگ با آمریکا هم در اوکراین و هم در افغانستان شود.
چین و روسیه به خواست ابتدایی خود برای ایجاد روابط دیپلماتیک با طالبان رسیده اند. به نظر میرسد، این کشورها با ایجاد روابط دیپلماتیک با طالبان به خواست مقطعی و کوتاهمدت خود رسیده باشند؛ زیرا گروههای تروریستی زیادی که بیشتر شهروندان اوزبیک، چیچین، ایغورهای چین و تاجیکها در افغانستان به ویژه در شمال و شمال شرق فعالیت داشتند، اکنون دیگر در این مناطق نیستند؛ زیرا طالبان تمام این گروهها را از شمال و شمال شرق به جنوب و غرب افغانستان انتقال داده اند. و این اقدام طالبان باعث خوشنودی کوتاهمدت روسیه و چین گردید.
نقش پاکستان برای مدیریت و استفاده ابزاری طالبان بسیار برجسته است و ممکن است این کشور تصمیم به این گرفته باشد تا با کشورهای همسایه افغانستان به ویژه چین و روسیه روابط نزدیک داشته باشد؛ اما تحریک طالبان مثل سیاستمداران پاکستان ابزار دست سیاستهای استراتیژیک آی.اس.آی میباشد. آی.اس.آی پاکستان هم عمران خان را وسیله قرار داد تا با روسیه و چین نزدیک شود و هم به تحریک طالبان دستور داد تا به تحکیم روابط با چین، روسیه و ایران عملاً اقدام کنند. روابط تحریک طالبان با این کشورها با توجه به اینکه آی.اس.آی پاکستان نیروی قوی نظامی، اطلاعاتی و نیابتی بریتانیا و آمریکا حد اقل در مدت 40 سال اخیر بوده، شکل گرفته است. با وجود اینکه پاکستان روابط عمیق استراتیژیک با چین دارد، بازهم متحد استراتیژیک غرب به ویژه بریتانیا و آمریکا به حساب میآید و شما عملاً مشاهده نمودید که عمران خان در مدت نزدیک به یک ماه توسط سیاستگذاران آمریکایی و بریتانیای و نیابت آی.اس.آی از قدرت برکنار شد. براین اساس، هم عملکرد سیاستمداران پاکستان و هم عملکرد مزدوران آی.اس.آی در افغانستان به ویژه تحریک طالبان باهم مشابه اند و پیامدهای مشابه نیز خواهند داشت. آی.اس.آی پاکستان برای اعتمادسازی بین خودش و غرب تصمیم به انجام سه کار گرفت: نخست، عمران خان را از قدرت برکنار کرد؛ و دوم، یا طالبان را وادار به تمکین به خواست جامعه جهانی برای ایجاد حکومت فراگیر میکند یا آنها را شکست دایمی میدهد؛ و سوم، یک پایگاه نظامی استراتیژیک در اختیار آمریکا قرار میدهد.
از اینکه روابط ایران با افغانها دوگانه است، این کشور در ظاهر روابط خود با طالبان را خوب ساخته تا از گزند آن روزی در امان باشد که آمریکا طالبان را به عنوان ابزار در برابر ایران استفاده کند. حتا ایران در این روند از منافع مذهبی که بنیاد شکلگیری نظام انقلابی ایران میباشد، نیز دوری جسته تا بتواند افراد نفوذی خود را در میان تحریک طالبان به ویژه در مناطق غربی افغانستان داشته باشد. از جانب دیگر، این کشور جبهه مقاومت ملی به رهبری احمد مسعود را حمایت میکند تا از این طریق در صورت همسویی تحریک طالبان با غرب و به ویژه امریکا، از این گروه برای تضعیف طالبان استفاده کند.
از تحلیل و واقعیتهای بالا چنین به نظر میرسد، افغانستان بار دیگر برای سالهای طولانی جغرافیای جنگ نیابتی و اطلاعاتی کشورهای همسایه، بزرگ و منطقهای شده و مردم این کشور فقیرتر، درماندهتر، بیچارهتر، جزمگراتر گردند و مهاجرت بیشتر از زمان گذشته افزایش یابد.
طالبان و روابط دیپلماتیک با کشورهای همسایه و روسیه
هدف طالبان از ایجاد روابط با کشورهای همسایه و روسیه سه مورد است: نخست، به رسمیت شناخته امارت اسلامی به وسیله روسیه و چین؛ دوم، حمایت مالی و نظامی این کشورها از طالبان؛ و سوم، انگیزه دادن به روسیه و چین برای جلوگیری از غیرمتمرکزسازی نظام در کوتاهمدت و حتا تجزیه در درازمدت نمایند. از اینکه آمریکا عملاً ملت شدن مردم افغانستان را به عنوان یک چالش بزرگ مطرح کرده و گفته که اگر کشوری توانایی ملت شدن افغانستان را دارد، اقدام کند؛ تجربهای حد اقل 40 ساله نیز نشان میدهد که روند ملتسازی و ملتشدن در افغانستان نیز ناکام بوده است. همچنان، روسیه و چین مثل آمریکا نیستند که به ارزش میلیاردها دالر کمک مالی و نظامی و تجهیزاتی به طالبان بکنند. پس، طالبان نه تنها که به این هدف نرسیدند که اعماد آمریکا نیز از دست دادند.
از اینکه طالبان تمام نظام مالی و بانکی خود را تسلیم گروههای نیابتی پاکستان نموده و در وزارتخانههای دفاع و داخله نیز افراد وابسته به آی.اس.آی به عنوان مشاور بیشتر شده، ممکن است طالبان از داخل بیشتر پراکنده گردند؛ زیرا نفوذ آی.اس.آی برای منافع ملی پاکستان است نه طالبان و روند حمایت کوتاهمدت پاکستان از طالبان نیز خاتمه یافته است.
از این رو، طالبان دیگر گروه مورد نظر برای اهداف آینده کوتاهمدت از لحاظ منطقهای پاکستان نیست و این کشور با هدایت آمریکا و غرب تمام گروههای تروریستی مورد حمایت طالبان را ابتدا از داخل پاکستان به افغانستان انتقال داد و در نهایت آن گروههایی که به منافع آمریکا نیستند را از میان برمیدارد؛ اقدامی که نه تنها در مدت هشت ماه طالبان مخالف آن بودند؛ بلکه نگذاشتند تا پاکستان آنها را از میان بردارد. و این اقدام پاکستان در آینده نزدیک باعث میگردد که طالبان تضعیف گردیده و به وسیله پاکستان با هدایت و تمویل مالی، نظامی و سیاسی و عملی آمریکا از بین بروند و پاکستان یک پایگاه نظامی به آمریکا خواهد داد.
وضعیت مقاومت ملی در افغانستان
با انتقال گروههای تروریستی از شمال و شمال شرق افغانستان برای دلگرمی و تقویت روابط روسیه و چین و تضعیف انگیزه جنگی اقوام غیرپشتون در این مناطق به دلیل اخراج و به زندان انداختن اکثر فرماندهان طالب غیرپشتون، در مقابل جبهه مقاومت ملی، ممکن است این مناطق دوباره عامل بحران برای طالبان و شکست این گروه گردد. با پیوستن نیروهای قطعات خاص و کوماندوهای ارتش ملی افغانستان با مقاومت ملی به رهبری احمد مسعود و شکلگیری گروههای جدید در مناطق مختلف این کشور، روحیه مبارزه در برابر تحریک طالبان افزایش یافته است. حتا طالبان در کابل و ولایات جنوبی هم آرامش ندارند. از حمله به تاسیسات نظامی تحریک طالبان به وسیله آمریکا در شورابک هلمند شروع تا عملیاتهای اخیر در داخل شهر کابل و تشکیل گروههای آزادیخواه در ننگرهار، لغمان و غزنی و مناطق مرکزی افغانستان باعث میگردد تا روحیه طالبان تضعیف گردد و در هفتههای آینده نقشآفرینی جبهه مقاومت ملی بیشتر گردد و مناطق بیشتری را این جبهه تحت تصرف بگیرد.
نتیجه
از وضعیت کنونی افغانستان و سفرهای مختلفی که خلیلزاد از پاکستان و قطر داشت، تحولی که در پاکستان شکل گرفت و همچنان، اقدامات اخیر تحریک طالبان مبنی بر ایجاد روابط دیپلماتیک با کشورهای روسیه و چین، چنین به نظر میرسد که در آینده بسیار نزدیک صفآراییهای جنگی، نیابتی و سیاسی تازه ی در حال شکل گیری باشد. در کوتاه مدت، حد اقل تاثیر این تحول، باعث میگردد تا طالبان از وابستهگی مطلق به پاکستان به استقلال نسبی فکری دستیابند؛ مقاومت ملی افغانستان بیشتر از پیش تقویت شود؛ جنگهای چریکی به جنگهای جبههای در شمال تبدیل گردد و ولایاتی در شمال و شمال شرق به دست جبهه مقاوت ملی سقوط نماید؛ زیرا به گونه مطلق گروههای تروریستی کشورهای دیگر از شمال به جنوب و غرب افغانستان انتقال داده شده اند. در پاکستان نیز پایگاه نظامی آمریکا ایجاد خواهد شد. اما در درازمدت، این تحول باعث تغییرات گسترده و بزرگتری را در این کشور به دنبال خواهد داشت؛ نظام افغانستان در حالت خوشباورانه آن غیرمتمرکز خواهد شد و اگر طالبان به آن تمکین نه نمایند و وضعیت از این بدتر گردد، ممکن است حتا به تجزیه نیز بیانجامد.
نظریات (0)
نظریات فیس بوک