نشست کندهار؛ معامله طالبان توسط آی.اس.آی

نشست کندهار؛ معامله طالبان توسط آی.اس.آی
نشست کندهار؛ معامله طالبان توسط آی.اس.آی

مقدمه

بیشتر از یک هفته از نشست درونگروهی طالبان در کندهار میگذرد؛ اما هنوز کارشناسان و رسانهها و کاربران رسانههای اجتماعی جزئیاتی از این نشست ارائه نکرده اند. اکثر رسانهها و کارشناسان، هدف از برگزاری این نشست را حل اختلافات درونگروهی تحریک طالبان به ویژه شبکه حقانی و ملابردار (قوم غلجایی و قوم درانی)، تغییر در کابینه و چگونهگی عملکرد آنان برای به رسمیت شناختن توسط جامعه جهانی بیان کرده اند. حتا اکثر رسانهها دست به شایعهپراکنی نیز زدهاند که گویا در کابینه سرپرست طالبان تغییراتی وارد گردیده است. همه گمانهزنیها و پخش شایعات ناشی از بسته بودن مدیریت نظام اطلاعرسانی این گروه است.

درواقع، هدف از برگزاری نشست سه روزه و مرموز کابینه سرپرست طالبان به رهبری ملا هبتالله، تغییر در کابینه و حل اختلافات درونگروهی شان نبود؛ بلکه این گروه به دستور آی.اس.آی به دنبال محدودسازی روابط با آمریکا، تحکیم روابط نزدیک با کشورهای همسایه به ویژه چین و روسیه است. هدف دیگری که طالبان در این نشست داشتند، تطبیق به قول آنها شریعت اسلامی و به همین بهانه اعمال محدودیتهای بیشتر بر مردم، رسانهها و فعالان مدنی و سیاسی بود.

در این مقاله ضمن اشاره مبنی بر رد این شایعات، به اعمال محدودیتهای تحریک طالبان بر مردم در افغانستان، معامله این گروه توسط آی.اس.آی پاکستان به عنوان یک ابزار با چین، روسیه و ایران و پیامدهای احتمالی تصامیم در نشست کندهار میپردازیم؛ اما پیش از آن، این نکته را باید مدنظر قرار داد که سیاستمداران اطلاعات را به دو گونه دستهبندی مینمایند؛ اطلاعات قابل پخش و نشر به وسیله رسانهها (تغذیه رسانهها) و اطلاعاتی که قابل پخش و نشر نیستند. درواقع، نشست سه روزه رهبران تحریک طالبان، علاوه بر تصامیم بزرگ و مهمی که در این نشست گرفتند، برخی نکات را به عنوان تغذیه رسانهای به وسایل ارتباط همگانی شریک ساختند تا کارشناسان و رسانهها را اغفال نمایند که رهبر طالبان گفته اگر توان میداشت به همه مردم معاش پرداخت میکردند و ....

اختلافات درونگروهی طالبان

درواقع، هیچ گروهی بدون اختلاف دیدگاه شکل نمیگیرد؛ اما این اختلاف ممکن است بزرگ یا کوچک باشد. میان رهبران تحریک طالبان اختلافات درونگروهی به ویژه شبکه حقانی و ملابرادر وجود دارد؛ اما این اختلاف به حدی نیست که باعث چند دستهگی، جنگ و در نهایت فروپاشی وضعیت کنونی تحریک طالبان گردد. این نکته را نباید از یاد برد که طالب، طالب است؛ خوب و بد وجود ندارد؛ همه آنها از وضعیت موجود، شاد به نظر میرسند. نکته مهم این است که تحریک طالبان خود دست به پخش و نشر شایعاتی مبنی بر وجود اختلاف میان شان جهت مصروف ساختن هم رسانههای همگانی و کارشناسان و هم مخالفین تحریک طالبان و فراریها زده اند؛ زیرا هنوز فراریها باهم اختلاف دیدگاه دارند و انتظار دارند تا طالبان آنها را بپذیرد ویا جامعه جهانی طالبان را وادار به تمکین به خواسته شان برای ایجاد حکومت فراگیر نمایند و فراریها با همکاری آمریکا دوباره برمیگردند. یکی از اثرات پخش این شایعات، امیدواری فراریها به برگشت و عدم همکاری آنها با جبهه مقاومت ملی به رهبری احمد مسعود نیز است.

مدیریت پخش این شایعات را تیمی از آی.اس.آی پاکستان در کابل به عهده دارد که بیشتر در سه محل کابل سرینا، انترکانتیننتال و وزیرمحمد اکبرخان برنامه عمل آن تدوین میگردد. در بین تحریک طالبان هیچ رهبر و سرتیمی نیست که با پاکستان دشمنی داشته باشد، اکثر اختلافاتی که به ویژه در سرحدات و دروازههای مرزی طورخم و سپین بولدک کندهار مشاهده میشود، ناشی احساسات برخی از سربازان طالبان است نه رهبران این گروه.

بنابراین، اختلاف دیدگاهی که باعث تضعیف این گروه و فروپاشی آنها از درون گردد، وجود ندارد؛ مگر اینکه آی.اس.آی پاکستان بخواهد. در برخی موارد اختلافاتی اگر وجود دارد، بیشتر ناشی از هدف پاکستان برای تشکیل حکومت فراگیر و بازی دوگانه این کشور در قبال جامعه جهانی است که اهداف اقتصادی، سیاسی و اطلاعاتی این کشور را در آینده برآورده میسازد.

تغییر در کابینه

کابینه سرپرست طالبان براساس مدیریت آی.اس.آی و تصمیم رهبران طالبان با توجه به نقشی که در جریان 20 سال گذشته و مذاکرهکنندگان این گروه با آمریکا داشته اند، شکل گرفته است. اکثر افرادی که وابستهگی بیشتر به غرب داشتند، قبلاً از صحنه اصلی سیاست طالبان برداشته شده اند؛ به عنوان مثال، ستانکزی، ملابرادر و حنفی از جمله این افراد اند. باوجود تلاش آمریکا برای مدیریت وازرت امور خارجه طالبان و رئیسالوزرا، با توجه به نقش استراتیژیک آی.اس.آی پاکستان در میان این گروه، هنوز نتوانسته به موفقیتی دستیابد. درواقع، اکثریت مطلق و تصمیمگیر افراد در کابینه سرپرست تحریک طالبان شامل لیست سیاه سازمان ملل و ناتو اند. اگر تغییر در کابینه طالبان برای به رسمیت شناختن از سوی جامعه جهانی صورت گیرد، همه اعضای کابینه آنها باید تغییر کنند؛ اقدامی که در میان تحریک طالبان نه منطقی و نه در شرایط کنونی ممکن است.

نکته دیگر این است که در میان اعضای کابینه سرپرست طالبان برخی از وزرا و معاونین هم با سیاست‏مداران پاکستان و هم با آی.اس.آی ارتباط مستقیم دارند. مانند: افراد وابسته به شبکه حقانی؛ اما در بعضی دیگر میزان این وابستهگی کمتر است. این شایعه نیز بهجاست که ملابرادر در پاکستان زندانی بود و اکنون با این کشور مخالفت دارد؛ اما این مخالفت در حدی نیست که منتج به تضعیف یا تسلیم شدن طالبان به خواست جامعه جهانی گردد.

ممکن است پاکستان این اختلاف را تنها با گروگانگیری اعضای خانواده ملابرادر در پاکستان مثل سایر رهبران این گروه، مدیریت کند. همانطور که ملاهبتالله یک فرد مرموز و مجهول است؛ رئیسالوزرا کابینه سرپرست طالبان نیز همین نقش را دارد؛ رهبر مرموز تطبیقکننده سیاستهای پنهان آی.اس.آی و دیگری به گونه نمادین با چند پاکت نصوار و نصواردانی در کابینه طالبان حضور دارد و هر از گاهی پیامبر را نیز در خواب میبیند، که این خود مدیریت یکدست این گروه را به نمایش میگذارد.

بنابراین، هنوز تغییراتی که انتظار مخالفین، فراری‏ها و جامعه جهانی برای به رسمیت شناختن تحریک طالبان مطرح است، ممکن نیست. این امکان زمانی فراهم خواهد شد که تغییرات در رأس امور سیاسی پاکستان و تصمیم آی.اس.آی برای رسیدن به اهداف غرب فراهم گردد؛ تغییر در سطح نخست وزیری و وزیر امور خارجه پاکستان به گونه نسبی میتواند باعث تغییر در رویکرد پاکستان نسبت به افغانستان به ویژه طالبان گردد.

اعمال محدودیتهای بیشتر بر جامعه

در نشست سه روزه کابینه سرپرست طالبان، روی برخورد این گروه با مردم، رسانهها و فعالان مدنی و سیاسی بحثهای زیادی صورت گرفته سر انجام تصمیم تحریک طالبان به این شده تا محدودیتهای بیشتری بر جامعه وضع نمایند.

تحریک طالبان، علاوه بر تأکید بر مانع شدن دختران بالای 12 سال از رفتن به مکتب، اقدام به اعمال محدودیتهای دیگری نیز میکنند. این محدودیتها در زمینههای مختلف اعمال خواهد شد. اعمال محدودیتهای فردی که سه هدف را دنبال میکند. نخست، تطبیق شریعت اسلامی که طالبان میخواهند نه اسلام؛ دوم، آنها نمیخواهند افرادی که در 20 سال گذشته در ادارات دولتی کار میکردند، اکنون هم کار کنند. طالبان به بهانه ریش، موی سر، لباس و در اکثر موارد با برخورد قومی کارمندان دولتی را از کار برکنار مینمایند؛ سوم، به همین بهانه طالبان میخواهند از مردمی که با آنها نیستند یا نبودند، انتقام بگیرند؛ از لت و کوب شروع تا کشتن جوانان را ملاک توجه قرار داده اند.

درواقع، تحریک طالبان دو تغییر را نسبت به جامعه افغانستان و جامعه جهانی در برنامه دارند: نخست، اعمال محدودیتهای 24 سال قبل را به گونه تدریجی نه آنی؛ و دوم، استفاده از اطلاعات فریبکارانه و دروغ به منظور مدیریت افکار عمومی سیاستمداران جهانی.

تحریک طالبان فعالیتهای رسانهای را در ابتدا محدود مینمایند؛ اما هدف مهم آنها ایجاد شبکههای تلویزیونی جدید به کمک کشورهایی نظیر پاکستان، چین، روسیه و کشورهای عربی در افغانستان است، تا آهسته آهسته تغییر در ساختار اطلاعرسانی صورت پذیرد. آنها باور دارند که رسانههای فعال کنونی بیشتر وابسته به غرب به ویژه آمریکا اند و برای تحریک طالبان نه تنها سودی ندارد؛ بلکه در برابر این گروه قرار دارند.

تصمیم نشست کندهار به این شده تا با استفاده از ابزارهای ممکن مانع فعالیتها و تظاهرات و انتقادهای مدنی و سیاسی افراد حد اقل در شهرهای بزرگ نظیر کابل، هرات، بلخ و ... شوند. آنها در روزهای آینده فعالیتهای رسانههای اجتماعی را نیز محدود؛ امامان مساجد را از گروه خود استخدام؛ شبکههای مدنی و سیاسی خود را ایجاد؛ رفتن گروهی به مناطق و محلهای تفریحی ممنوع؛ و گشت و گذار زنان را منع مینمایند.

تحکیم روابط طالبان به کشورهای همسایه و روسیه

نشست کابینه سرپرست طالبان به رهبری گویا ملا هبتالله به دستور آی.اس.آی پاکستان با گذشت نزدیک به هشت ماه برگزار شد. طالبان در این نشست به دستور پاکستان تصمیم به این گرفتند تا با کشورهای همسایه افغانستان به ویژه چین و روسیه روابط نزدیک داشته باشند. پیامد این نشست منجر به شکست استراتیژیک دوباره تحریک طالبان میگردد؛ زیرا تحریک طالبان مثل سیاستمداران پاکستان ابزار دست سیاستهای استراتیژیک آی.اس.آی که ساخته و پرداخته غرب است، میباشد.

آی.اس.آی پاکستان هم عمران خان را وسیله قرار داد تا با روسیه و چین نزدیک شود و هم به تحریک طالبان دستور داد تا به تحکیم روابط با چین، روسیه و ایران عملاً اقدام کنند. روابط تحریک طالبان با این کشورها با توجه به اینکه آی.اس.آی پاکستان نیروی قوی نظامی، اطلاعاتی و نیابتی بریتانیا و آمریکا حد اقل در مدت 40 سال اخیر بوده است، به دستور این کشورها بعد از سال 2014 شکل گرفته است. برای تقویت این روابط کرزی و برخی افراد دیگر در داخل افغانستان نیز نقش داشته اند. از جانب دیگر، با وجود اینکه پاکستان روابط عمیق استراتیژیک با چین دارد و به قول مقامات هندی، پاکستان حتا 15 درصد از خاک کشمیر را به چین تسلیم نموده و مرزهای خود برای مبارزه با هند را تقویت بخشیده، بازهم وابستهگی بیشتر به غرب به ویژه بریتانیا و آمریکا دارد.

براین اساس، هم عملکردهای سیاستمداران پاکستان و هم عملکرد مزدوران آی.اس.آی در افغانستان به ویژه تحریک طالبان باهم مشابه اند و پیامدهای مشابه نیز خواهند داشت. مانند: آینده پرویز مشرف و طالبان و اکنون عمران و طالبان.

از اینکه چین علاقهمند به سرمایهگذاری و گسترش روابط اقتصادی و جغرافیای اقتصادی و سیاسی خود از راه پذیرش مخاطره (ریسک) نیست و نمیتواند مانند غرب کمکهای ملیارد دالری به افغانستان نماید؛ بنابراین، ممکن است این تصمیم طالبان و عملکرد عمران خان در ماه گذشته باعث گردد تا آی.اس.آی یکبار دیگر نزدیکی خود را با غرب بیشتر نموده و از این بازی دوگانهای که هم با غرب و هم با شرق دارد، به سود خود استفاده نماید. اما، تصامیم اخیر طالبان در کندهار هم به تحریک طالبان و هم به جغرافیایی افغانستان پیامدهای منفی خواهد داشت؛ زیرا طالبان نسبت به هر زمینه دیگر، نیازمند به کمکهای مالی و اقتصادی کشورهایی است که میخواهند با این گروه روابط سیاسی داشته باشند که ارائه این کمکها از سوی چین، روسیه و ایران ممکن نیست.

روابط ایران مانند پاکستان با طالبان دوگانه است. ایران از طالبان در هراس است؛ زیرا گمان ایران این است که ممکن طالبان با امریکا رابطه داشته باشد و از طریق این گروه به ایران مشکل خلق کنند.

در ظاهر، ایران روابط خود با طالبان را خوب ساخته تا از گزند آن روزی در امان باشد که آمریکا طالبان را به عنوان ابزار در برابر ایران استفاده کند. از این رو، ایران میکوشد افراد نفوذی خود را در میان تحریک طالبان به ویژه در مناطق غربی افغانستان داشته باشد. از جانب دیگر، دفاتری برای جبهه مقاومت ملی به رهبری احمد مسعود در تهران و مشهد ایجاد کرده تا از این طریق در صورت همسویی تحریک طالبان با غرب و به ویژه امریکا، از این گروه برای تضعیف طالبان استفاده کند. سیاستهای ایران نسبت به افغانستان وابسته به گرایشهای جهانی نیست؛ بلکه بیشتر ابزاری و کوتاهمدت است.  

با وجود اینکه دیدگاه سیاسی و حاکم طالبان برای نظام داری و حکمرانی مانند کشورهای شرقی مثل چین، روسیه، ایران و کشورهای آسیای میانه به گونه استبدادی متمرکز است؛ اما وابستهگی این گروه به آی.اس.آی و کمکهای مالی و اقتصادی غرب به افغانستان بیشتر است. ناگفته پیداست که تحریک طالبان زاده غرب و حکومت نیز از طریق آمریکا بدون جنگ به طالبان تسلیم داده شد. از اینکه تحریک طالبان مستقلانه عمل نمیکند و حتا بیشتر از آمریکا به دهل آی.اس.آی پاکستان میچرخد، ممکن است آینده خوبی در قبال نداشته باشند. بنابراین، آمریکا برای طالبان اصل است و چین و روسیه فرع. پس هرکس که از اصل خود رو گرداند، یا به وصل اقدام میکند ویا هم عاقبتش ویرانی خواهد بود. تصمیم طالبان در نشست کندهار باعث شد تا این گروه دوباره شکست بخورد. با وجود نزدیکی روابط طالبان با چین، روسیه و ایران بعد از سال 2014 بیشتر شده؛ اما مدیریت این گروه هنوز در دست آی.اس.آی است. بنابراین، آی.اس.آی این گروه را برای خوشنودی دوباره غرب از پاکستان، مانند عمران خان یا از سیاست و اقتدار حذف ویا وادار به پذیرش حکومت فراگیر خواهد کرد.

با این حال، روابط تحریک طالبان با آمریکا گذشته درازمدت و 25 ساله دارد و آمریکا میخواهد این روابط را با یک استراتیژی متفاوتتر مدیریت کند تا هم برای مداخله چین، روسیه و ایران زمینهسازی کند و هم زمینه را برای ورود دوباره به افغانستان مساعد گرداند. البته این استراتیژی زمانی تغییر خواهد کرد که در انتخابات آینده ریاست جمهوری آمریکا جو بایدن به قدرت نرسد. از اینکه پاکستان از لحاظ اقتصادی نیازمند غرب به ویژه آمریکا و از لحاظ اطلاعاتی و سیاسی گرایش به بریتانیا دارد، ممکن است روابطی که طالبان با چین و روسیه تامین کرده اند، پایدار نماند؛ زیرا سیاست پاکستان همانطور که با جهان دوگانه است، با طالبان نیز برخورد ابزاری و دوگانه دارد. با وجود اینکه تحریک طالبان آمریکا را عامل شکست شان از افغانستان میدانند و به همین دلیل نیز روابط خود را با کشورهای چین و روسیه نزدیک نموده اند؛ اما عمیقاً نگران وضعیت کنونی و آینده اقتصادی، سیاسی و امنیتی خود نیز هستند. اکثر رهبران طالبان سیاستهای دوگانه پاکستان را میدانند؛ اما به دلیل گروگانگیری خانوادههای شان به وسیله آی.اس.آی و علاقه زیادی که به مناطق خیبر پشتونخواه دارند، از منافع افغانستان گذشته اند.

آمریکا میخواهد تا رهبر مرموز و کابینه سرپرست طالبان را تحت مدیریت خود داشته باشد؛ انتظاری که در جغرافیای کنونی افغانستان دشوار است؛ اما این دشواری را آی.اس.آی به خوبی مدیریت نموده است. با وجود این، وابستهگی بیشتر طالبان به پاکستان و معامله طالبان توسط پاکستان با چین و روسیه از جمله دلایل عمدهای است که روند مدیریت طالبان به وسیله آمریکا را دشوار ساخته و به همین دلیل تحریک طالبان نه به عنوان یک متحد؛ بلکه به عنوان یک ابزار مورد استفاده سیاستهای کلان جهانی از طریق پاکستان قرار گرفته است. با وجود روابط گذشته بیشتر از 40 ساله آمریکا و بریتانیا با پاکستان، به گفته برخی منابع هنوز صدای پهپادهای اطلاعاتی آمریکا در ولایت کندهار از هوا شنیده میشوند. ممکن است هدف از این پهپادها نظارت از منطقهای باشد که ملاهبت الله در آن زندگی میکند. این اقدام آمریکا ممکن است نوعی بی اعتمادی این کشور نسبت به هم پاکستان و هم تحریک طالبان باشد.

منابع میگویند که ملا هبتالله در محله‏ای به نام منزل باغ مربوط به ناحیه دهم شهر کندهار زندگی میکند. به باور برخی از کارشناسان، از اینکه پاکستان به عنوان مؤسس تحریک طالبان، توانسته طالبان را در یک بازی دوگانه و ابزاری قرار دهد، سیاست کنونی تحریک طالبان و تصامیمی که اتخاذ کرده اند، ناشی از ابهاماتی است که پاکستان در تصمیمگیری برای آینده اقتصادی، سیاسی و امنیتی خود دارد؛ چون پاکستان میخواهد وابستهگی کمکهای اقتصادی غرب را کاهش داده و به کمک چین و دیگر کشورهای عربی راههای مواصلاتی آسیای میانه را ایجاد و تقویت کند. اما نویسنده به این باور است، که آمریکا میتواند بهتر از کشورهای دیگر مثل چین منافع پاکستان را تامین کند. بنابراین، آی.اس.آی پاکستان برای اعتمادسازی بین خودش و غرب دو کار را انجام خواهند داد: نخست، عمران خان را از قدرت برکنار خواهند کرد؛ و دوم، یا طالبان را وادار به تمکین به خواست جامعه جهانی برای ایجاد حکومت فراگیر خواهند کرد و یا هم بازی ابزاری تحریک طالبان تمام و این گروه از جغرافیای افغانستان محو خواهد شد.

نتیجه و پیامد

با توجه به نکات بالا، در نشست کندهار دو تصمیم بسیار مهم و چند تصمیم حاشیهای گرفته شد. به نظر میرسد مدیریت هردو تصمیم را پاکستان داشته است. تصمیم نخست، تغییر رویکرد طالبان از غرب به شرق است که وابستهگی اقتصادی، سیاسی و امنیتی پاکستان را از سوی این گروه به تصویر میکشد. قابل یادآوری است که روابط پاکستان با غرب گذشته تاریخی به عمر این کشور دارد. دیده شود که دنیای دو قطبی با حفظ قدرتهای منطقهای شکل خواهد گرفت یا نه؛ زیرا تحریک طالبان ابزار دست بازیهای پاکستان است.

تصمیم دوم، وضع محدودیتهایی به باور این گروه اسلامی بر مردم، رسانهها و فعالان مدنی و سیاسی و حذف رسانههای 20 سال گذشته به گونه تدریجی به ویژه رسانههای غربی در کشور و جایگزینسازی رسانههای تلویزیونی دیگر به کمک پاکستان، چین و روسیه در جامعه در مطابقت با سیاستهای ارتباطی و رسانهای این گروه است.

در صورتیکه مدیریت جهانی با رویکردهای غربی به پیش برود، هدف آی.اس.آی پاکستان در کوتاهمدت برکناری عمران خان از قدرت و از بین بردن تحریک طالبان خواهد بود؛ اما اگر روند این مدیریت تغییر یابد، در درازمدت پاکستان نقطه عطف روابط اقتصادی از کشورهای عربی و چین با آسیای میانه خواهد شد. تصمیم نخست، از سوی پاکستان برای استفاده از گزینههای بعدی در برابر طالبان برای حاکمیت هژمونی غربی؛ و تصمیم دوم، برای تحکیم روابط با کشورهای همسایه افغانستان و روسیه برای اهداف اقتصادی میباشد. بنابراین، تصمیمی که تحریک طالبان در نشست سه روزه کندهار اتخاذ کردهاند، مستقلانه نبوده؛ بلکه همگام با سیاستهایی است که سیاستمداران پاکستان به ویژه آی.اس.آی دارد.